کودکان ِ تب و شب و
تبسم های ِ حزن انگیز
کودکان گهواره های ِ بی لا لا ی
و مادران لا ی لای ِ بی کودک
نازکدلان ِ بغض و بهت و
بردباریِ بی پایان
کودکان ستاره های بی نگاه
و چشمه های بی چشم
که به شوق عینکِ آفتابی عاریه ای
لبخند می زنند
بی که بدانند ،
سایه ی سیاهِ هزار ساله ای
خورشیدشان را
به یغما برده است
بی که بدانند !!
زری مینویی...