اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی
اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی

مرا ببخش ستاره ی من !( زری مینویی )

 

ستاره ی من 

**

مرا ببخش ستاره ی من !
تابش ِ نگاهِ تو کجا ,
سوسوی ِ چشمِ این و آن کجا ؟!

حواسِ من
پَرتِ فانوس های ِ پراکنده نیست
حواس ِ من
مماس ِ دلواژه هایی ست
که عشق از تو می نوشند
شور از تو می گیرند
و نور از تو می چینند

سکوت ِ تو
چکیده ی
امواج تمامِ دریاهاست
و اوجِ همه یِ آواهاست
مرا به زمزمه ی جویبار چه کار ؟!

تورا مینوشم
تا کینه را مهر انگیز
و گلوله را گلریز کنم

تو را می بوسم
که رنج را سرمست
و ارتفاعِ ننگ و نفرت و نفرین را
پست کنم

نزدیکترم کن به عشق
تابان ترم کن زماه
روان ترم کن ز رود

هوا یعنی :تو
تو تر از توام کن

شگفتی یعنی :
هنگامی که تو
آوار را به آبادی
و اندوه را
به شادی می کشانی !
شگفت ترم کن

تازه تر
شاد تر
زیبا
زیباتر
زیباترینم کن
ستاره ی من !


زری مینویی .