اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی
اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی

گل بارون زده ی با غچه ی خورشید( زری مینویی )

 

آتیش دریایی 

**

گل بارون زده ی با غچه ی خورشید
پابپای نفس گیتار مهتاب
داره آواز می خونه از
تازه های سفر نور
دختر تازه عروس دریا بانو
تو تنور سینه ی جنگل مرداد
داره نون می پزه با عشق و علاقه
واسه ی سفره ی انگور
آتیش دریایی دل
آخر تنهایی دل
در بزن که در زدن هات
تپش رهایی دا
تو که نیستی چشم آفتابو میبوسم
بوی بو سه های مهتابو می بوسم
بیا و ببین که دارم با چه شوری
نفس طاقت بی تابو میبوسم
شعری که از سر شب خوابش می اومد
دست و رو شسته نشسته
روبروی آینه ی بی خوابی من
رقص واژه رو سر انگشت مدادم
میگه حالا تو رسیدی
به دو کوچه مونده تا بی تابی من
آتیش دریایی دل
آخرتنهایی دل
در برن ، در بزن که در زدن هات
تپش رهایی دل



زری مینویی .