اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی
اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی

کور دلان ،پایم را که از دیدار ِ( زری مینویی )

کور دلان ،
پایم را که از دیدار ِ یاران کوچکم بریدند 
بغض معصومانه ی کلاس بود و 
بهت ِ خاکستری ِ واژه های ِ سبز 
من اما در شکست خود نماندم 
و آیه های یاس نخواندم 
به صحرا زدم به خیمه ها 
به چادر نشینانی که تمام ِ هستی شان ،
کوچِ مدام ِ غریبانه بود 
* این عکس صحنه ای از آن روزگاران است 
چادر به چادر مادر ،پدر ، دختر و پسردر کلاسی بی در و بی پنجره وبی سقف
باهم و از هم بودیم قریبِ دوسال 
دریغ که باز من مانده بودم و دو دست بریده ی عشق و
فالگوشِ ِ بی وقفه ی پوتین های ِ هرزه گرد........

 

زری مینویی