اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی
اشعار زری مینویی

اشعار زری مینویی

شعر و ادب پارسی

دوباره رویای همان پرواز وهمان طاقت ِ دلریخته( زری مینویی )

 

دوباره رویای همان پرواز وهمان طاقت ِ دلریخته
و عریانیِ اندوهِ آلاله های دشت
و عطرِ خوش گندمزار را رقصیدن
باز خیالِ گل آوازِِ شقایق های دلشیفته

و شکفتن خوشه های خورشید و دستهای ما بر سینه ی آینه
آینه ای که سوگند هستن و پیوستن و شکفتن خورده بود

رورایی بود که من و تو چنگلی ستاره بودیم
واسه سقزه های قحطی شعر گنذم می سرودیم

چی شد اون روزای روشن ؟
چی اومد سر تو و من ؟
آی هم گریزِ دیرور و هنوز !
بمن بگو
تا طلوع بامدادِ نور و شور و شادمانی ها
چند توفان ؟
چند زندان ؟
چند صحنه بازی ِ آمد ، نیامد
چند سفره رنج و طاقت
چند ضربه تازیانه
چند مرگ عاشقانه مانده باقی ؟
بگوبامن ..

با توام آی .



زری مینویی