باز بهار است و دل ، شور تپیدن گرفت
آبی ِ پر سوخته ، بال ِ پریدن گرفت
لاله به رقص آمده ژاله شده میکده
پیچک توفان زده راه ِ تنیدن گرفت
خاک سراپرده شور ، آینه لبریز ِ نور
نی لبک ِ گوِشه گیر نای ِ دمیدن گرفت
باز جنون است و عشق جوشش خون است و عشق
عطسه ی صبر سفر ، پای ِ دویدن گرفت
و الی .............
زری مینویی