امشب نگاه -آینه حیرت سبزاست
یعنی که من زنده ام هنوز
و اینکه تازه ام هنوز
تازه از نگاهی که مرا
خلاف سمت من می کوچاند
همیشه تکه ای از ما
شکار - حادثه ای ست
عجیب نیست اگر با نیمه ای از تو میروم
آری ،
امشب نگاه آینه حیرت سبز است
و ستاره ها در گوش پنجره چیزی می خوانند
که دلتنگی جلچله ها را تابان کرده است
پنجره را باز می کنم
رشته ای نور مصنوعی
خیابانی دراز
و زمزمه ی نسیمی
که بوی پیراهن تو میدهد
گل آفتاب گردان را
شب داغ تابستان را و تو را و تورا
هی می چرخم و می رقصم و می رقصم
و بودا
برای نوع دیگری از بودن من کف میزند
و تو بار دیگر
از راه دور
بی فاصله بمن لبخند می زنی
بی آنکه بدانی
قبل از میلاد - بوسه
آینه راز لبخند تو را
برای رویای آبی ام
فاش کرد ه بود.....
زری .مینویی